فخر میدارم به تو ای کارگر این وطن
زانکه تویی مایه راحت به تن
روزها تا شام می باشی به کار
شاد زصد قوصفایی خویشی بروزگار
گر کشی زحمت بسی برکارها
میشود آسوده آخرای برادرسالها
زبرای ملت آواره وبی خانه ات
ساز آباد باز تو این ویرانه ات
دایماٌ مصروف پیکاری به زیست
زضمیر پاک توابلیس بریست
زانکه میداری مدام تاعات بجا
رزق توافزون بود بردو سرا
گرچه است اسمت نیکو بانرد حق
اضغراده هم نمود و صفی ترا برهررمق